من به باغ گلسرخ
همره قافلهی رنگ و نگار
به سفر رفتم
از خاك به گل…
رقصِ رنگینِ شکفتن را
درچشمهی نور
مژده دادم به بهار.
من به باغ گل سرخ
زیر آن ساقهی تر
عطر را زمزمه کردم تا صبح.
من به باغ گل سرخ
در تمام شب سرد
روشنایی راخواندم با آب
و سحر را
به گل و سبزه
بشارت دادم…
«هوشنگ ابتهاج»