خاک این گندم
تو خیابون
خوشه ی خشم من و تو تشنه ی بارون
حق ما کم نیست
زانوی غم نیست
قلب ما که دور از هم نیست
دنیای تازه
این یه آغازِ
پنجره تا رویا بازِ
یا همه با هم
یا همه تنها
بلاچاو، بلاچاو، بلاچاو چاو چاو
میپریم از خواب
یک شب مهتاب
ما که بیداریم تا فردا
آخرش زنجیر
ظلم عالمگیر میشکنه با دستای ما