شنبه۳۰ بهمن۱۴۰۰ روح الله مردانی پس از اتمام تجمع مسالمت آمیز و قانونی دلفان با خشونتی کم سابقه دستگیر شد و روانه زندان خرم آباد شد.شگفتی آنجاست که زعمای «النصر بالرعب»فاتحانه یک بار دیگر با دستور ضرب و شتم و خونین کردن معلمی در سرزمین شاعران و نویسندگان و فیلسوفان نور و روشنایی، بر آنند ظلمت را بر نور چیره کنند و آبراه اندیشه را تیره کنند و ضلالت را بر هدایت ریشه زنند و سماجت را بر لجاجت پیشه کنند و شناعت را با دنائت ائتلافی ویژه دهند و طریق ضلالت را از پس این همه دونی برای خویش میوه کنند.حاکمیتی که راه نجات خود را با دستگیری معلمان سرزمین خود معنا می کند و با اسراف در تضیبع هرچه فزون تر حقوق بدیهی سرمایه های معنوی جامعه و حذف آنها تصور می کند راه خود را هموار کرده است،بی تردید به «ضلالت» مبتلا شده است.به نظر می رسد آیه ۳۴ سوره غافر :«کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب»( اینگونه خداوند هر اسرافکار تردیدکنندهای را گمراه میسازد)
در حق حکمرانانی نازل شده است که آموزه های مصلحانه معلمان را در نمی یابند و به گمراهی رسیده اند و هرگز به حسن عاقبت خویش در پرتو عمل به این آموزه ها اندیشه نمی کنند و سرنوشتی دردناک را برای خویش رقم می زنند. روح الله مردانی را که یک معلم است با ضرب و شتم و خونین کردن سر و صورتش، دستگیر می کنند و در دادسرا بر دست و پای او چون مجرمان خطرناک دستبند و پابند می زنند.
چنین برخورد غیر قانونی با یک معلم به راستی چه دستاوردی برای حاکمیت به همراه دارد که همچنان اصرار بر تکثیر و تصعید خشونت هایی از این دست در حق شهروندان بر خلاف اصول ۱۹ تا ۴۲ حقوق ملت در قانون اساسی دارد؟ اگر حاکمیت هدف گذاری خود را تنها بر منافع خود هم بنا کرده،بی تردید چنین رفتارهای زننده ای با معلمان سودی عاید او نمی تواند داشته باشد.
روح الله مردانی معلمی است که از وجودش امید شعله می کشد.یاس در او راه ندارد.از مطالبه گری خسته نمی شود.هراسی از تهدید و زندان ندارد.او آتشفشان امید است و سخت دلبسته نسل جدید است و به اراده و ایمان آنها برای افق های آینده ی نیکو، سخت باورمند است.در عین حال با همه قدرت و صلابتش،او سرشار از عواطف شکننده است.رویای او آزادی است و عدالت را در ذیل آزادی می فهمد و معنا می کند.وقتی از آزادی حرف می زند گویی در طلب معشوقی گم شده سفری دراز را پیموده و به وصلی زود هنگام از هجرانی دیرین نائل می شود.روح الله دارای احساساتی رقیق است وقتی از رویای آزادی می گوید چشمانش خیس خیس می شود و صورتش را اشک های بسیار او تر می کند.او همیشه تبسم به لب دارد و گل خنده بر لبان او نقش بسته اما با این وصف و این حجم از شادی و آتشفشان امید در وجودش، هر بار که از رنج محرومان و کودکان سرزمینش سخن می گوید،صدای او لرزان می شود،بغض راه گلویش را می بندد و گاه زار زار گریه می کند.چنین شخصی با چنین ظرایف حسی و رفتاری و آن ایمان و شورمندی بی پایان،بنا بر گزارش منتشر شده شورای هماهنگی اینگونه دستگیر شده است:«دست آقای مردانی را از پشت به صندلی جلوی دفتر شعبه اول بازپرسی بسته وبه پاهایش شبیه مجرمین خطرناک پابند بسته بودند ،مامورین لباس شخصی با الفاظ رکیک به ایشان فحاشی می کردند و به مادر و پدر این فعال صنفی که سالها قبل از دنیا رفته اند، فحش رکیک می دادند. توهین وفحش آنقدر رکیک بود که موجب ناراحتی مراجعین گردید.در مسیر چنان ایشان را مورد ضرب وجرح قرار داده بودند، که خون از سروصورت آقای مردانی می چکید.»بی شک نمایش چنین خشونت عریان پیامی روشن از سوی کسانی است که تصور می کنند جنبش اخیر معلمان را همچنان با خشونت بیشتر و زندانی کردن معلمان پیشرو به محاق می برند.مطالبه گری معلمانه اکنون روندی مستمر پیدا کرده و هرگز هیچ سرکوبی نمی تواند راه آن را سد کند.معلمان امروز در سراسر کشور راه خود را ادامه راه معلمان زندانی می دانند و فریاد «معلم زندانی آزاد باید گردد» از گوشه گوشه این سرزمین طنین انداز شده است.مطالبه آزادی روح الله مردانی و محکوم کردن شیوه دستگیری او و عدم دسترسی او به وکیل و محروم بودن از تلفن و ملاقات،بی تردید از مطالبات اصلی تجمع ۳ اسفند معلمان سرزمین ما در جای جای ایران خواهد بود.