« ما »
…
ما اهالی رنج بودیم
و در کارخانه
با پیراهن هایی پرشور
عرق می ریختیم
ما
نقاط مشترک فراوانی داشتیم
و فقر
در سفره های باریک مان
پهن بود
اما راز بین اعداد و کلمات را می شناختیم
پس جدایمان کردند
تعدادی از ما در انفرادی
و تعدادی دیگر نیز
در انفرادی بودیم
اما همچنان نقاط مشترک فراوانی داشتیم
و هر کدام از ما
در شبکه ای تلویزیونی
برعلیه خودمان اعتراف می کردیم !
ما دیگری بودیم
اما هنوز نقاط مشترک فراوانی داشتیم
آن ها اما
دور از چشم تلویزیون ها
زیر پیراهن های پرشور ما
نقاشی شلاق را
پنهان کرده بودند
« بکتاش آبتین »