ما اهالی رنج بودیم
و در کارخانه
با پیراهنهایی پرشور
عرق میریختیم
ما
نقاط مشترک فراوانی داشتیم
و فقر
در سفرههای باریکمان
پهن بود
اما راز بین اعداد و کلمات را میشناختیم
پس جدایمان کردند
تعدادی از ما در انفرادی
و تعدادی دیگر نیز
در انفرادی بودیم
اما همچنان نقاط مشترک فراوانی داشتیم
و هر کدام از ما
در شبکهای تلویزیونی
برعلیه خودمان اعتراف میکردیم!
ما دیگری بودیم
اما هنوز نقاط مشترک فراوانی داشتیم
آنها اما
دور از چشم تلویزیونها
زیر پیراهنهای پرشورِ ما
نقاشی شلاق را
پنهان کرده بودند!
بکتاش آبتین