✍ مرتضی شریفی
هرچه وضعیت اقتصادی کارگران و دیگر اقشار کارکن و زحمتکش اسفناکتر میشود دست اندر کاران حکومتی هرچه بیشتر بار این سیستم به گِل نشسته را بدوش همین افراد میاندازند. علیرغم مخالفت کارگران و تشکلات مستقل کارگری و حتی تشکلات دست ساز حکومتی به حداقل دستمزد تحمیل شده به کارگران، وزیر کار و معاونش با وقاحت تمام و مصرانه اعلام میکنند که “اصلاح دستمزد در کار نیست” و “از ترمیم دستمزد خبری نیست”.
گزارشی از رسانه حکومتی ایلنا تحت عنوان “یک هفته زندگی فقط با تخم مرغ” اگرچه ظاهرا حاکی از شکایت و درد دلهای یک کارگر آبدارچی در یکی از شرکتهای خدماتی مرکز تهران است ولی در اصل بازگو کننده شرح حال میلیون ها کارگری است که در زیر سیطره یک سیستم اقتصادی-سیاسی دزد و چپاولگر زندگی میکنند؛ گزارشی از شرح حال زندگی کارگرانی است که میپرسند “.. چرا منِ کارگر بعد از ۲۰ و چند سال زحمت کشیدن و کار کردن، باید چندین روز در ماه، غذایم فقط تخم مرغ باشد؛ بنویسید امروز هنوز ۲۱ ماه است و حسابم کاملاً خالیست؛ تا آخر ماه پول همان تخم مرغِ دانهای ۵ هزار تومان را هم دیگر ندارم…..”.
اجازه دهید گوشه هایی از این گزارش را باهم بخوانیم:
“باقر، یک کارگر آبدارچی در یکی از شرکتهای خدماتی مرکز تهران است؛ روزی که با او صحبت میکنم در تقویم ۲۱ آبان است و هنوز حداقل ۸ روز تا زمان گرفتن حقوق در پایان ماه باقی مانده است. او با تمام اضافهکاریها و در حالیکه کار دو نفر را در آن شرکت به تنهایی انجام میدهد، ماهی حدود ۱۰ میلیون تومان حقوق میگیرد؛ خانهی اجارهایاش در یکی از مناطق حاشیهای کرج است و صاحبخانه با هزار مکافات قبول کرده اجاره خانهی امسال ماهی ۶ میلیون تومان باشد، یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هم اقساط جهیزیهی دخترش است که سال قبل به خانهی بخت رفته. به این ترتیب، برای باقر وقتی اجاره خانه و اقساط بانک را میپردازد، فقط مبلغ کمی باقی میماند که با این پول باید سی روز تمام زندگی کند؛ او هنوز دو فرزند در خانه دارد…..”.
برخلاف یاوه گویی های سردمداران حکومتی از مهار تورم و گرانی و رشد اقتصادی در سال جاری، روایت همین کارگر از وضعیت اقتصادی خانواده اش خود گواهی است از وضعیت اسفناک میلیونها کارگر و استثمار بردهواری که بر آنها تحمیل میشود.
در کشوری که کمتر از چهار درصد کارگران امنیت شغلی دارند؛ بیش از ۹۰ درصد اما بی قرارداد یا با قراردادهای موقت یا سفید کار میکنند و هر لحظه با خطر عدم تمدید و اخراج مواجهند؛ در کشوری که کارگر معدنِ جویای کار را شلاق میزنند؛ صدها فعالین کارگری را بخاطر مبارزه برای احقاق خود و دیگر همکاران بزندان میاندازند و شکنجه میکنند و کارگران حق تشکیل هیچگونه سازمان کارگری ندارند؛ آری در چنین شرایطی است که کارگرانی نظیر باقر کارگرِ آبدارچی مجبورند که از هر روزنه ای استفاده کرده تا مصیبت های زندگی خود را بازگو کنند.
اما واقعیت آنست که مبارزه کارگران با این سیستم دزد و غارت گر به شکایت و درد دل کردن با یک گزارشگر و آن هم تحت سانسور حکومتی خلاصه نمیشود. صحنه های واقعی و پرشور مبارزات کارگران با کارفرمایان و دولت حامی آنها در جایی دیگر و در کارگاه های بزرگی نظیر صنعت نفت و گروه ملی صنعتی فولاد ایران در اهواز در حال رقم خوردن است! جایی که کارگران از اتحاد و همبستگی خود انرژی میگیرند و کارفرما را به محاکمه میکشانند! اتحادی که در نتیجه آن کارگران در فولاد اهواز کارفرما را مجبور به عقب نشینی میکند. بنا بر خبر منتشر شده از سوی “صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد کارگران فولاد اهواز” کارگران بعد از سه روز و بدنبال عقب نشینی مدیریت و حراست، موقتا به اعتراضات خود پایان دادند و توانستند بخشی از حق و حقوق خود از موضوع طبقه بندی را بصورت علی الحساب دریافت کنند؛ “این به معنای یک دستاورد مهم برای ماست”!
در خاتمه باید گفت که طوفان بزرگ تغییرات بنیادین در کشور به رغم هر درجه از فریب و رذالت و سرکوبگری حکومت در راه است! آنوقت است که فصل نوینی در جنبش کارگری آغاز خواهد شد! آنوقت است که کارگران با تشکلات و سازمان های کارگری خود بهمراه و همدوش دیگر اقشار زحمتکش جامعه، دوشادوش زنان و جوانان رزمنده و انقلابی پرچمدار برپایی جامعهای آزاد و برابر و شاد و مرفه خواهند شد!