۳۱ فروردین, ۱۴۰۳

تحولات ۱۴۰۱، جایگاه‌ تشکل‌های کارگری، مطالبات و تاب‌آوری‌ آن‌ها- جعفر عظیم زاده

تحولات ۱۴۰۱، جایگاه‌ تشکل‌های کارگری، مطالبات و تاب‌آوری‌ آن‌ها- جعفر عظیم زاده

این منشورها و ایده هایی که برای عبور از شرایط کنونی کشور مطرح می‌شوند پایه مادی دارند. چه ایده هایی که متناظر با گذار غیر انقلابی باشند و چه ایده هایی که خود را بر بستر خیزش و انقلاب تعریف می‌کنند و چه منشورها و ایده هایی که حیات و بقا خود را در صحنه تحولات سیاسی کشور و چنگ اندازی به قدرت، در بند و بست با غارتگران و جنایتکاران بین المللی جستجو می‌کنند.  پایه مادی همه اینها سیمرغ تحول بزرگی است که بر سپهر سیاسی و اجتماعی ایران به پرواز در آمده و طبقات اجتماعی و نیروهای سیاسی را برای شکل دهی به آینده کشور بر مبنای منافع طبقاتی خود به حرکت در آورده است

ایران فردا: جعفر عظیم‌زاده کارگر بازنشسته و دبیر اتحادیه آزاد کارگران ایران از فعالان پر تلاش جامعه کارگری ایران است. او سابقه کار در کارخانه ها و پروژه های صنعتی مختلف را در کارنامه خود دارد. علاوه بر این او به عنوان یک کارگر دغدغه مند و متعهد در راستای تحقق مطالبات کارگران گام های موثری برداشته است. عظیم زاده از بنیان گذاران کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری و اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار که بعدتر به اتحادیه آزاد کارگران ایران تغییر نام داد، بوده است. همچنین تجارب چند دهه فعالیت خود را در قالب فعالیت های مختلف با کارگران و علاقمندان و دغدغه مندان طبقه کارگر ایران به اشتراک گذاشته است. علاوه بر این ایشان در مسیر تحقق مطالبات جامعه کارگری در اعتصابات مختلف طی سالهای متمادی حضور فعالی داشته است و به همین خاطر بارها طعم بازداشت و زندان را چشیده است. با این حال همواره بر باورهای خود پافشاری داشته و با عزمی راسخ صدای کارگران بوده و از حقوق آنها سخن گفته و می گوید.

ارزیابی شما به عنوان یک فعال کارگری، از تحولات سال گذشته چه هست و چه چشم انداز کوتاه مدت و یا بلند مدتی را برای آینده متصور هستید؟

تحولاتی که از شهریور ماه سال گذشته در ایران آغاز شد و همچنان زنده و پویاست، تحولاتی سر راست سیاسی هستند که حکومت را با تمام ابعاد وجودیش به چالشی تعیین کننده کشانده است. به نظر من این جنگ آخر جمهوری و مردم به جان آمده ایران از کل شرایط اقتصادی سیاسی و اجتماعی حاکم بر کشور است.

به رغم اینکه خیزش سراسری هشت ماه گذشته دو سه ماهی است از تب و تاب اولیه خود افتاده است اما شرایطی که به دنبال این خیزش در کشور شکل گرفته، قابل بازگشت به سال ۱۴۰۱ نیست. به این دلیل ساده که کلیه عواملی که منجر به خیزش شهریور ماه شد و قبل از آنهم باعث خیزشهای ۷۸ و ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ شده بود  نه تنها همچنان بر سر جای خود باقی مانده اند بلکه تشدید نیز شده اند.

جمهوری اسلامی به نحو بی سابقه ای به سان یک حکومت تمام شاکله ی اجتماعی خود را از دست داده است. ببینید وقتی از یک حکومت صحبت می‌شود ابتدا به ساکن توجهات عمومی به سمت قوای سه گانه و ارگانهای نظامی و این چیزها بر میگردد این در حالیست که یک حکومت متعارف، عبارت است از یک ساختار اقتصادی و روابط و مناسبات اجتماعی که حکومت به مثابه بر آمد قدرت سیاسی این ساختارها و مناسبات اجتماعی  بر روی آن بنا شده است. به عبارت دیگر، هر حکومت متعارفی در هر دوره تاریخی در یک رابطه ارگانیک حداقل نسبی با ساختار اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن جامعه ای قرار دارد که در آن حکومت می‌کند. جمهوری اسلامی سالهاست که فاقد چنین مولفه ایست و به همین دلیل تا به الان با سرکوب و اختناق دوام آورده است. آیا روش تاکنونی جمهوری اسلامی یعنی دوام و تشدید سرکوب و اختناق خواهد توانست حتی برای یک دوره میان مدت آنرا حفظ کند؟ به‌ نظر من پاسخ این سوال منفی است چرا که جمهوری اسلامی با بحران اقتصادی و اجتماعی و سیاسی  انباشته ای که از همان اوان سرنگونی حکومت سلطنتی با خود تلنبار کرده است دیگر چنان فلج شده است که حتی قادر به اداره بدون بحران یک کارخانه نیست و از طرف دیگر کل شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی سیاسی و اجتماعی  فرهنگی در طول ۴۵ سال گذشته همچون مادری، نطفه رشد یافته یک انقلاب بزرگ اجتماعی را در خود پرورده است.

به عنوان یک جمعبندی در پاسخ به سوال شما باید بگویم ایران در فرایند یک انقلاب بزرگ اجتماعی قرار دارد و خیزش هشت ماه گذشته نوک کوه یخ این انقلاب است که در مسیر خود تغییرات بنیادین و تاریخی عظیمی را در ایران رقم خواهد زد. به نظر من این انقلاب سرآغاز یک فصل نوین تاریخی در ایران خواهد شد که  مشابهت قابل توجهی با دوره های گذشته و دوره حاضر نخواهد داشت و طبیعی است که بر متن چنین تحول عظیمی بسیاری از سنتهای فکری و سیاسی و مبارزاتی تاکنونی نیز به حاشیه رانده خواهند شد و با میدان‌دار شدن و تاثیرات عمیق جنبشهای بزرگ اجتماعی در ایران که هیچگاه نه در مقطع انقلاب ۵۷ و چه قبل از آن، از این درجه از رشد یافتگی و بلوغ و گستردگی برخوردار نبودند، آرا و افکار و سنت‌های سیاسی – مبارزاتی و سازمانی نوینی شکل خواهد گرفت. 

اینها به نظر مولفه های حداقلی سیر تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران پیش رو خواهند بود.

جایگاه تشکل های کارگری را در تحولات اخیر ایران چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا توانسته اند در دستیابی به اهداف و خواسته های طبقه کارگر توفیقی به دست آورند؟

اثرات هیچ نهاد و تشکل کارگری در ایران را نمیشود با تاثیر بلاواسطه آنها بر شرایط کار و زیست طبقه کارگر قضاوت کرد. اینجا ایران است و در نتیجه سرکوب و خفقان  و ممنوعیت قهری وجود تشکل‌های مستقل کارگری هیچ تشکل مستقلی نتوانسته است به شکل متعارفی، آنگونه که در سایر نقاط جهان وجود دارد وارد سوخت و ساز  شرایط کار و زیست کارگران بشود. با این حال این تشکلها هر جا که نفوذی در  میان کارگران داشته اند و توانسته اند از نزدیک در اعتصابات کارگری حضور پیدا کنند در دستیابی آنان به مطالباتشان نقش مهمی ایفا کرده اند. بویژه در رابطه با حداقل مزد و مسائلی همچون قراردادهای موقت که کمپین‌های مهم و بزرگی را در اوایل دهه نود براه انداختند و به طور موثری باعث شدند تا این مسائل به مرور زمان در مرکز ثقل مطالبات کارگری قرار بگیرد. آگاهی بخشی در مورد حق کارگران در برپایی تشکلهای مستقل کارگری و افشای سیاستهای ضد کارگری خانه جاسوسی کارگر (خانه کارگر) یکی دیگر از مسائل گرهی و مهمی بودند که این تشکلها در رابطه با آنها در ابعاد وسیعی موفق به انتشار آن در میان کارگران شدند.

با اینهمه هنوز نمیشود گفت که این تشکلها  قادر شده اند جلوی تعرض حکومت و کارفرمایان به شرایط کار و زیست کارگران را متوقف کنند. نه تنها موفق نشده اند متوقف کنند بلکه به رغم کشمکش‌ها و مبارزات روزمره ای که هم این تشکلها و هم کارگران در مراکز مختلف تولیدی انجام داده و هزینه های سنگینی که برای آن  پرداخته اند جمهوری اسلامی با سیاست سرکوب خشن موفق شده است شرایط جهنمی را که امروز شاهدش هستیم به طبقه کارگر تحمیل کند.

به همین دلیل من فکر میکنم که نقش این تشکلها را در سوخت و ساز طبقه کارگر عمدتا باید در تاثیرات اجتماعی و تاریخی آنها مورد ارزیابی قرار داد. از این منظر باید بگویم که این تاثیرات بسیار عمیق و توده گیر بوده است. بطوریکه در نتیجه وجود این تشکلها و طیفی از رهبران کارگری در محیطهای کار و همچنین سازمانهای چپ، در یک فرایند بیست ساله از اوایل دهه هشتاد که اعتصاب در آن مقطع علاوه بر ممنوعیت، حرام نیز تلقی میشد، ایران به پایتخت اعتصابات کارگری در  سطح جهانی تبدیل شده است و طبقه کارگر به چنان بلوغی در یک بعد توده ای رسیده است که به نظر من به عنوان‌ یک نیروی عظیم اجتماعی و از پایین و بطور آگاهانه و سازمانیافته ای در تحولات جاری برای اولين بار در تاریخ ایران در شکل دهی به آینده سیاسی کشور نقشی تعیین کننده و بزرگ ایفا خواهد کرد. این به معنای انکار و یا کوچک نمایی نقش کارگران در انقلاب ۵۷ و یا دهه های پیش از آن نیست. بلکه من این نکته ی “برای اولین بار” را از این منظر به کار میبرم که در مقطع انقلاب ۵۷ و یا دوره های پیش از آن، ما شاهد یک جنبش مطالباتی بزرگ کارگری که انقلابی مثل انقلاب ۵۷ روی دوش آن شکل بگیرد نبودیم. بلکه این احزاب و سازمانهای سیاسی بودند که در نتیجه تاثیرات جهانی انقلاب اکتبر و بر بستر  شکل گیری اولیه و رشد  طبقه کارگر، آرمانهای کارگری را دنبال می‌کردند. بواقع حتی این نبود که این احزاب و سازمانها روی دوش وجود یک جنبش مطالباتی بزرگ و اجتماعی کارگری شکل گرفته باشند. اما الان شرایط به غایت متفاوت است و طبقه کارگر ایران یک طبقه بزرگ اجتماعی است که بر مبنای جایگاه خود در تولید سرمایه داری و رسوخ مناسبات آن در تار و پود زندگی اجتماعی و اقتصادی – سیاسی جامعه، و مهم تر، بروز و عینیت یافتگی کشمکشهای بزرگ طبقاتی در چند دهه گذشته، به چنان جنبش بزرگی  تبدیل شده است  که بطور مادیت یافته ای می‌تواند از پایین و بطور آگاهانه و سازمانیافته ای در تحولات جاری و آتی سیاسی کشور نقشی تاریخی ایفا کند.

چگونه میتوان تاب آوری تشکل های صنفی – مدنی در شرایط محیطی پر مخاطره امروز را افزایش داد؟ آیا تشکل های کارگری برنامه ای در این راستا دارند؟

ببینید، با توجه به اوضاع متلاطم سیاسی در کشور و حداقل در شرایط کنونی، نمی‌توان نسخه کاربستی و عمومی ایی  را برای   تاب آوری تشکل‌های صنفی و مدنی روی میز گذاشت. این تشکلها از همان بدو تاسیس مورد شدیدترین و فلج کننده ترین تعرضات حکومتی و نهادهای امنیتی اش بوده اند با این حال  همانطوریکه شاهدیم تا به امروز نه تنها تاب آورده اند بلکه نقش مهمی  در شکستن سد سرکوب و اختناق ایفا کرده اند. به واقع از آنجا که این تشکلها از پایین و بر متن شرایط عینی موجود و نیاز سوخت و ساز اجتماعی و سیاسی دوره حاضر در کشور شکل گرفته اند با تداوم شرایط تاکنونی نیز به نظر من  قابل سرکوب و نابودی و اضمحلال هم نیستند.  هر چند که در مقاطعی همانگونه که تاکنون بوده است افت و خیزهایی داشته اند و در صورت تداوم وضعیت موجود به همین‌گونه نیز خواهد بود. 

به این معنا باید بگویم که  بهتر است با توجه به اوضاع سیاسی کشور از چگونگی و فرایند  اعتلا و شکوفایی و یا عدم اعتلا و  شکوفایی آنها و شکل گیری گسترده نهادهای صنفی و مدنی و سیاسی در ایران  صحبت کرد. به نظر من قیام سراسری که از شهریور ماه گذشته آغاز شده است، از آنجا که حکومت موفق نشده است این خیزش را به طور کامل سرکوب کند و شرایط اجتماعی و سیاسی کشور را  به روال سابق باز گرداند و از سوی ديگر  در شکننده ترین  دوره حیات خود قرار دارد و دیگر قادر به مهار حتی پیش پا افتاده ترین بحرانهای اقتصادی و اجتماعی – سیاسی و فرهنگی نیست، این قیام خاموش نخواهد شد و چه بسا که در یک بازه زمانی کوتاه مدت بسیار قدرتمندتر و توفنده تر از پیش سر بر  بکشد. 

به معنای دیگری باید بگویم ما در یک شرایط ماندگار و حتی نسبتا با دوامی قرار نداریم که حال بخواهیم راه حلی عمومی و روتین برای تاب آوری تشکلهای صنفی و مدنی در شرایط پر مخاطره کنونی داشته باشیم. طبیعی است که تحت چنین شرايطی هر تشکل و نهاد و محفلی با توجه به تبیین و تحلیلی که از اوضاع سیاسی موجود دارد سیاستهایی را هم برای تاب آوری، و هم  برای ایفای نقش بر متن تحولات جاری  داشته باشد.

البته باید تاکید کنم که از آنجا که نهادهای صنفی و مدنی در طول بیست سال گذشته و در شرایط سخت و دو فاکتویی شکل گرفته اند و اساسا به دلیل سرکوب شدید قادر نشده اند به تشکلهای صنفی و مدنی متعارفی تبدیل بشوند با سیر تحولات در ایران، آنها نیز دچار تحولات بزرگی خواهند شد و چه بسا که بسیاری از آنها بر متن تحولات جاری و توازن قوای سیاسی که هر دم  ایجاد میشود و همچنین  شرایط نوینی که شکل خواهد گرفت حداقل با شکل و شمایلی که تاکنون بوده اند نخواهند توانست ماندگار شوند. اینکه چه تعداد از این تشکلها در طول و پایان این دوره، ضرورت وجودی خود را از دست بدهند و چه تعداد دیگر به اعتلا و شکوفایی برسند چیزیست که تحولات پیش رو پاسخ آنرا در مقابل ما خواهد گذاشت.

با این حال، چیزی که روشن است این است که ما در سیر تحولات جاری و پیشروی جنبش انقلابی مردم، با شکل گیری گسترده تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی و سیاسی محلی و سراسری بر متن جنبشهای بزرگ اجتماعی حاضر در صحنه تحولات سیاسی ایران مواجه خواهیم بود که تاثیرات تعیین کننده ای  نیز  بر شکل دهی به ساختارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور خواهند گذاشت.

نظر به همین شرایط ناپایدار و طرح اصلاح‌ناپذیری ساختار موجود، ایده گذار در جامعه مطرح شده است. اخیرا نیز در این خصوص بحث های مختلفی در شکل‌های متفاوت ارائه شده است. حتی نسخه‌‌هایی ارائه شده و منشورهایی هم نوشته شده است. تحلیل شما ازاین طرح و ایده گذار و بحث ها و نسخه ها و منشورها چه هست؟

من نمی‌دانم منظور شما از گذار چیست؟ آیا آن چیزیست که طیفی از نیروهای اجتماعی آنرا در مقابل “انقلاب” پیش پای مردم می‌گذارند یا منظورتان از گذار، استفاده محتاطانه از این کلمه برای بیان نتیجه خیزشهای مردمی است.

اما خوب، من فکر میکنم که ما در ایران با یک انقلاب بزرگ اجتماعی و تاریخی مواجه هستیم که در پس آن (هر چقدر که دوره حاضر طول بکشد)  ایران و منطقه خاورمیانه دچار تحولات بزرگ و غیر قابل بازگشتی خواهند شد‌. به این معنا میخواهم بگویم که این منشورها و ایده هایی که برای عبور از شرایط کنونی کشور  مطرح می‌شوند پایه مادی دارند. چه ایده هایی که متناظر با گذار غیر انقلابی باشند و چه ایده هایی که خود را بر بستر خیزش و انقلاب تعریف می‌کنند و چه منشورها و ایده هایی که حیات و بقا خود را در صحنه تحولات سیاسی کشور و چنگ اندازی به قدرت، در بند و بست با غارتگران و جنایتکاران بین المللی جستجو می‌کنند.

 پایه مادی همه اینها سیمرغ انقلاب بزرگی است که بر سپهر  سیاسی و اجتماعی ایران به پرواز در آمده و طبقات اجتماعی و نیروهای سیاسی را برای شکل دهی به  آینده کشور بر مبنای منافع طبقاتی خود به حرکت در آورده است. 

بواقع انقلاب، آن پدیده ای است که در نتیجه حاد شدن تضادهای طبقاتی و اجتماعی و انسداد سیاسی در یک جامعه، برای حل یا تعدیل و کاهش آنها از دل و متن آن جامعه سر بر میکشد و با ایجاد ترک در بن بستی که کل ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در خود فرو برده است آن جامعه را وارد یک دوره کشمکشهای بزرگ و زیر و رو کننده و باز تعریف ساختارهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی فرهنگی می‌کند و بر این بستر نیروهای طبقاتی و اجتماعی متضاد هر کدام افق و آلترناتیو سیاسی خود را پیش پای جامعه می‌گذارند. بر این مبنا، من انتشار و زایش منشورها را در شرایط کنونی کشور، نه یک ایده پردازی صرف، بلکه بخشی از خیزش و خیابان و فرایند مادی تعیین تکلیف سیاسی اقتصادی و اجتماعی فرهنگی پیشاروی کشور میدانم و همه آنها را با وسواس خاصی دنبال میکنم و روشن است که به عنوان یک کارگر و فعال کارگری همراه و هم رای منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی هستم و به آن چونان آلترناتیوی بر متن جنبش انقلابی مردم ایران می نگرم. 

در عین حال که باید تاکید کنم که با پیشروی خیزشهای مردمی در ایران و  فرجام آن در حد نفی روبنای سیاسی مستقر، طبقات و لایه های اجتماعی و نیروهای سیاسی متناظر با این طبقات و لایه ها،   وارد یک کشمکش نسبتا طولانی با همدیگر  برای تعیین تکلیف آینده سیاسی کشور خواهند شد که در هر صورت فرجام این کشمکش‌ها بشدت متاثر از حضور طبقه کارگر و جنبش برابری خواهی زنان در صحنه تحولات خواهد بود.

به کوششِ مهدی زمانی

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ویدیو شاخص

دسته ها