به محض اعلام خبر تصویب حداقل مزد کارگران برای سال ۱۴۰۱ از طرف وزیر کار، عدهای از نمایندگان کارفرمایان و کارشناسان اقتصادی به مخالفت با آن پرداختند. از جمله این مخالفین حسین سلاحورزی نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران است که معتقد است افزایش ۵۷ درصدی مزد اثری بر رفاه و قدرت خرید طبقه کارگر نخواهد داشت و اینکه این تصمیم “غیرمسئولانه و فاقد آیندهنگری” است. موسسه خیریه اصفهانی به سردمداری مدیرعامل آن یکی دیگر از این مخالفین است. این آقای مدیرعامل که خواهان “دستمزد توافقی” در مقابلِ دستمزدِ سراسری است ادعا میکند که “قانون کار فعلی را به تحریک تودهایها در سال ۶۸ تصویب کردهاند” و اینکه قانون تعیین دستمزدِ ماده ۴۱ قانون کار، “خلاف شرع و خلاف قواعد بینالمللی است” و اعضای شورایعالی کار را بخاطر افزایش ۵۷ درصدی حداقل حقوق کارگران “از نظر شرعی خائن و گناهکار” میداند.
از طرف دیگر کارفرمایان و کارشناسانی مثل آقای محمدحسین برخوردار، مدیرعامل اسبق شرکت ملی دخانیات، معتقد اند که افزایش مزد حقیقی کارگران که جمعیت بالای کشور را تشکیل میدهند قطعا اثر مثبت بر تقاضای کالاها دارد و میتواند “طلسم رکود موجود” در بازارهای داخلی را بشکند. طرفداران افزایش دستمزد حتی به کاپیتال مارکس جلد دوم مراجعه میکنند تا نشان دهند که افزایش دستمزد کمترین تاثیر بر افزایش تورم داشته و بنابراین “طرح این گزاره که نباید دستمزد افزایش یابد، یک قلب واقعیت تاریخی است” (منبع: آیا افزایش حقوق کارگران به افزایش تورم منجر میشود/ روایت جعل یک واقعیت رویداد۲۴، تاریخ انتشار ۲۸ اسفند ۱۴۰۰).
به آن دسته از نمایندگان کارفرمایان و کارشناسان اقتصادی که میزان ناچیز “افزایش” مزد کارگران را باعث افزایش تورم میدانند باید گفت عالیجنابان آدرس عوضی میدهید! بروید مشکل افزایش تورم را در جاهای دیگری همچون بدهی دولت و بخش خصوصی به بانک مرکزی، خلق پول توسط بانکهای تجاری و اختلاسهای کلان و در یک کلام در سیستم اقتصادیی جستجو کنید که بر مبنای دزدی و چپاول بنا شده است. اما به گروه دیگری که به کاپیتال مارکس مراجعه میکنند تا نشان دهند که تورم احتمالی ناشی از افزایش مزد کارگران اندک و “قابل مهار” است باید گفت که مارکس یک مشاور اقتصادی در نظام سرمایهداری برای ارایه راه حلهایی برای مقابله با تورم نبود. او تمام عمر خود را مصروف شناخت نطام سرمایهداری نمود تا به کارگران نشان دهد که ریشه مصائب و بدبختی کارگران در استثمارشدن نیروی کار آنهاست و اینکه تنها لغو کار مزدی است که میتواند دنیایی بهدور از هرگونه استثمار و تبعیض و بی عدالتی را به ارمغان بیاورد. اما، تا زمانی که این نطام مسقر است تنها اتحاد و همبستگی کارگران متبلو شده در تشکلات مستقل کارگری است که میتواند کارفرمایان و دولتهای حامی آنها را وادار به عقب نشینی، هرچند موقتی، جهت بهبود شرایط کاری کارگران نماید. او در جزوه معروف “اتحادیههای کارگری” میگوید “کارگران غیرمتشکل” در مقابل فشارهای کارفرمایان هیچ وسیله موثری در اختیار ندارند و بهمین جهت دستمزدْ بیشتر و بیشتر به میزان “حداقل مطلق خود”-یعنی به مبلغی که به مقدار کمتر از آن، امکان حیات و تولید نسل برای کارگر وجود ندارد نزدیکتر میشود. تو گویی او این جزوه را برای کارگران ایران و در شرایط کنونی نوشته است! او در ادامه میگوید اما وقتی “اتحادیه های کارگری” وارد “صحنه” میشوند دیگر “داستان تغییر” میکند…و پایین آوردن دستمزد و یا طولانی کردن مدت کار، دیگر برای سرمایهدار “حکم یک ریسک” را دارد….و اینکه عملکرد اتحادیههای کارگری به عنوان “یکی از عوامل تعیین کننده در تنظیم میزان دستمزد مورد قبول واقع میشود”.
کارگران در دعواهای دستاندرکاران حکومتیها شریک نخواهند شد! کارگران مشاورین اقتصادی برای مهار تورم نخواهند شد! آنها هر روز بیشتر از روز قبلا میآموزند که تنها با اتحاد و همبستگی تبلور یافته در تشکلات مستقل کارگری و سازماندهی مبارزات آنهاست که آنان را قادر خواهد نمود که به مقابله با تورم، بیکاری و دیگر مصائب ناشی از این نظام غیر انسانی بروند و اصلاحاتی، هر چند موقتی، را به نظام سرمایهداری تحمیل کنند.
هیئت تحریریه رسانههای اتحادیه آزاد کارگران ایران