پاسخ به پرسشهای اتحادیه آزاد کارگران ایران
فواد کیخسروی پاسخ میدهد
“چرا در خیزش مردم ایران اعتصابات تودهای میتواند کلید گم شده باشد” عنوان مقالهایست که در آن، واشنگتن پست نقطه نظرات چند نفر منجمله فواد کیخسروی، یکی از اعضای هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، راجع به خیزش مردمی اخیر را جویا شده است. ما در اینجا از فواد کیخسروی خواستهایم که راجع به نقطه نظرات مطرح شده او در این مقالهی واشنگتن پست توضیحات بیشتری بدهد. (مقاله انگلیسی واشنگتن پست ضمیمه است)
۱- بعنوان یک سوال مقدماتی، شما چقدر با این تفسیر که در آن اعتصابات تودهای و بخصوص اعتصابات کارگری را بعنوان “کلید گم شده” در این خیزش مردمی ایران میداند موافق هستید؟ اگر جواب شما مثبت است تحلیل شما راجع به این مسئله چیست؟
فواد کیخسروی: قبل از پاسخ به سوالات شما اجازه دهید به این نکته اشاره کنم که در این مقاله تنها قسمتهایی کوتاه از پاسخهای من به سوالات مطروحه از طرف نویسنده قید شده است که به احتمال زیاد بخاطر محدودیت حجم مقاله و اشاره به جوانب دیگر موضوع از جانب نگارندهی آن بوده است.
از نظر من جنبش انقلابی جاری بخاطر مختصات ویژهی آن و عمقِ خواست سلب حکومت از سوی کل جامعه، حتی بدون شکلگیری اعتصابات سراسری کارگران هم میتواند با یک دوره از تظاهراتهای میلیونی از طرف مردم و خصوصا در شهرهای بزرگ روبرو شود و دستگاه سرکوب را شکست داده و با فتح نهادهای امنیتی و حاکمیتی به پیروزی برسد.
اما شکلگیری اعتصابات عمومی و سراسری خصوصا در میان نیروهای مزدبگیر منجمله کارگران صنایع کلیدی بزرگ و کارکنان مراکز خصوصی و دولتی در بخش خدمات و تداوم این اعتصابات، میتواند همزمان با تاثیرات سیاسی جدی آن، منجر به فلج مناسبات اقتصادی حکومت گردد و تضمین کنندهی پیروزی جنبش انقلابی موجود باشد.
کمااینکه تاکنون هم خودِ مقولهی اعتصاب، تاثیرات بسزایی در پیشروی جنبش تا این مقطع داشته است. منظور من اشاره به اعتصابات عمومی کسبه و مغازهداران، دانشجویان و دانشآموزان و تحصنهای معلمان است.
از همان روزهای آغازین اعتراضات مردمی پس از قتل مهسا امینی، مردم معترض در شهرهای کُردنشین به صورت خودجوش و در همراهی با تظاهراتها دست به اعتصابات عمومی زدند. تمامی کسبه و مغازهداران کسبوکارهای خود را تعطیل کردند، دانشآموزان و دانشحویان از رفتن به کلاسهای درس خودداری کرده و اعتراضات خیابانی را در ابعاد بزرگی به پیش بردند.
در ادامه و در چند نوبت دیگر چه به صورت خودجوش و چه در پی فراخوانهایی، این اعتصاب عمومی در شهرهای کُردنشین ادامه پیدا کرد. نقطهی عطف اعتصابات عمومی در سه روز منتهی به سالگرد قیام آبان ۹۸ اتفاق افتاد که در پیِ فراخوانهایی، شهرهای سراسر کشور وارد اعتصاب عمومی شدند. گستردگی این اعتصاب به اذعان مقامات امنیتی در فایلهای صوتی افشاشده از آنها بیشتر از ۷۰ درصد بوده است.
طبعاً هر زمانی که اعتصابات عمومی شکل گرفته، هماهنگی بیشتری برای تظاهراتهای خیابانی، علیرغم فضای بشدت امنیتی و سرکوب شدید ایجاد شده است و اعتراضات تودهای را به شکل قابل توجهی به جلو برده است.
از نظر من آن پدیدهای که خصلت میلیونی به انقلاب جاری بخشید اعتصابات عمومی بود نه اعتراضات خیابانی. تا هماکنون هم ما هنوز شاهد تظاهراتهای میلیونی نبودهایم که صد البته تنها و تنها بخاطر سرکوبگری حکومت و کشتار بیرحمانهی معترضین بوده است. وگرنه با کمترین نشانه از ضعیف شدن دستگاه سرکوب، مردم در ابعاد دهها میلیون نفری به خیابانها خواهند آمد و تمامی نهادهای حاکمیتی را فتح خواهند کرد.
برای اینکه به سوال شما برگردم درمورد اهمیت و کارکرد اعتصابات کارگری نیز نکاتی را اشاره خواهم کرد.
حضور سازمانیافتهی طبقه کارگر و تمامی گروههای مزدبگیر در انقلاب جاری از نظر من دو بُعد بسیار مهم دارد. اول اینکه گسترهی اعتراضات را بسیار افزایش خواهد داد و با اخلال در روند مراودات اجتماعی و سپس فلج اقتصادی منجر به ساقط کردنِ حتمی مناسبات حاکمیتی موجود خواهد شد، و دوم اینکه این حضور سازمانیافته، تضمین کنندهی تحقق خواست و مطالبات جامعه در پسِ شکلگیری حکومت بعدی خواهد بود.
برای توضیح این مسئله از بخش اول آن آغاز میکنم.
همانطور که بالاتر اشاره کردم تا هماکنون هم اعتصابات عمومی در شهرهای مختلف، اعتصابات دانشجویان و دانشآموزان و تحصنهای معلمان و در بخشهایی اعتصاب کامیونداران و کارگران بعنوان یکی از اصلیترین ارکان خیزش انقلابی جاری و حتی در قامت موتور محرکه برای تداوم اعتراضات خیابانی نقش ایفا کرده است.
این اعتصابات چنانچه گسترش یابد، نشاندهندهی عزم و ارادهی اکثریت مردم و گروههای مختلف اجتماعی برای ایجاد تغییرات بنیادین سیاسی و گذار از مناسبات حاکمیتی موجود است و تداوم آن قطعاً در وحلهی اول منجر به تشدید التهابات اجتماعی خواهد شد. به این معنی که در کارکرد روتین مراودات اجتماعی خلل ایجاد خواهد کرد و به گسترش و تقویت اعتراضات تودهای و تظاهرات خیابانی دامن خواهد زد. در تداوم آن قطعا مناسبات اقتصادی حکومت را نیز دچار اخلال خواهد کرد.
در نظر بگیرید که اعتصاب ادامهداری در صنعت نفت شکل بگیرد. این صنعت مطابق اعلامهای رسمی ۲۵ درصد از کل درآمدهای حکومت را تامین میکند. البته جدای از این، درآمد این صنعت، هم ارزی است و هم سریع اتفاق میافتد و برای همین اهمیت ویژهای دارد. البته اعتصاب در صنعت نفت صرفاً ضربه زدن به اقتصاد حکومت نیست بلکه کل جامعه را دچار چالش بزرگی در تامین انرژی خواهد کرد و برای همین بسیار حساسیتزاست.
صنایعی از قبیل فولاد و ذوبآهن و معادن هم بخش قابل توجهی از ارزآوری کشور را شامل میشوند و اعتصاب کارگران در این بخش هم از اهمیت بسیار بالای برخوردار است.
بخشهای مختلف خدماتی اینطور بنظر میرسد که تاثیر مستقیمی در درآمدهای حکومت نداشته باشد اما برخلاف این تصور بیشترین بخش درآمدهای کشور را شامل میشود و این میزان در حدود ۴۵ درصد برآورد میشود.
البته اعتصاب کارگران و کارکنان بخشهای مختلف خدماتی مثل سیستم حملونقل درونشهری و برونشهری سریعاً میتواند مردم را به اعتراض علیه حکومت وادارد و به خیابانها بکشاند.
نباید این موضوع از نظر دور بماند که از همان شروع اعتراضات مردمی، کارگران و فرزندان و خانوادههای آنها قطعا بیشترین بخش جمعیتی مردم معترض در خیابانها را شکل میدادند اما اینجا صحبت بر حضور سازمانیافته کارگران است که طبیعتاً در اعتصاباتِ کاری و متحدانه و متشکلِ آنها و مطالبات طبقاتیشان تجلی پیدا خواهد کرد.
شکلگیری این اعتصابات قطعا منجر به حضور میلیونی آنها در خیابانها خواهد شد و از طرف دیگر حاکمیتی که بخاطر این اعتصابات نه تنها منابع درآمدیاش دچار اخلال شده بلکه انجام مراودات مالیاش هم ناممکن شده، قطعا نمیتواند نیروهای سرکوبگرش را حفظ کرده و بر اثر سیلِ روانِ جمعیت معترض ساقط خواهد شد.
اما درباره بخش دوم اهمیت حضور سازمانیافتهی کارگران و مزدبگیران که چگونه میتواند تضمینکنندهی امیال و آرزوهای اکثریت جامعه در مناسبات پس از حاکمیت فعلی گردد، به درجاتی خواستها و مطالبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها مورد نظر من قرار میگیرد.
قطعا ما با جنبشهای اعتراضی کارگران، معلمان، بازنشستگان و دیگر گروههای مزدبگیر روبرو هستیم که هر یک مجموعهای از مطالباتِ هم حداکثری و هم حداقلی دارند. در این سطح، طبقهی کارگر قطعاً همراهان و همنفعانِ اجتماعی دارد که تحقق خواست و مطالبات همگی، تامین کنندهی ایجاد جامعهای آزاد، برابر و همراه با رفاه و کرامت انسانی خواهد بود. جنبش زنان، جنبش دانشجوئی، جنبشهای سیاسی که خواستار تحقق آزادیهای فردی و اجتماعی هستند، مبارزان لغو اعدام و مخالفت با زندانی کردن فعالین سیاسی و هر جنبشی که علیه سیادت سیاسی، طبقاتی، اقتصادی و یا اجتماعی اقلیتی بر اکثریت است، میتوانند به نحوی در کلیت یا در بخشی، شریک و همسرنوشت جنبش اعتراضی طبقه کارگر باشد.
تداوم حضور و نقشآفرینی این جنبشها در انقلاب جاری باید به شکلگیری آلترناتیوی از خود آنها منجر شود.
کارگران و گروههای مختلف اجتماعی دیگر اجازه نخواهند داد که کسی از بالای سر آنها اِعمال قدرت کند و آلترناتیو و سازمان سیاسی خود را برای اِعمال حاکمیت بر مبنای افق و موازین سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود و به هدف تحقق تمامی مطالباتشان در حداکثریترین سطح آن شکل خواهند داد.
از نظر من حضور جنبشهای کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان و مطالبات تمامی این جنبشها در انقلاب جاری خطر جایگزینی قدرت از بالای سر مردم را از بین خواهد برد و اجازه نخواهد داد برخلاف انقلاب ۵۷ جامعه سَر بُریده شده و اهداف جامعه از انقلاب نادیده گرفته شود. قطعا کارگران و مزدبگیران اجازهی هرگونه تحمیل سیادتِ بدون در نظر گرفتن خواستههایشان را به هیچ جریان و جناح سیاسی نخواهند داد.
با توجه به نکات فوق، اگر اعتصابات تودهای و کارگری تنها کلید گم شده برای شکست دستگاه سرکوب نباشد، اما قطعا حضور سازمانیافتهی کارگران و سایر مزدبگیران “کلید گمشدهی” پیروزی کامل انقلاب و پایان دادن به اِعمال قدرت از بالای سر مردم است.
۲- در این مقاله به نقل از شما به نقش اعتصابات میلیونها کارگر در مراکز مهم صنعتی و تولیدی جهت فلج کردن سیستم حکومتی اشاره شده است. ملزومات این کار چگونه فراهم میشود؟ آیا این اعتصابات در ابتدا اعتصاباتی مطالبه محور و برای تامین معاش و بهبود وضعیت خود کارگران خواهند بود؟ یا طبقه کارگر از همان ابتدا با مطالبات کاملا سیاسی به این خیزش مردمی خواهد پیوست؟ و یا هم ترکیبی از این دو؟
فواد کیخسروی: اعتصابات عمومی کسبه و مغازهداران از روز اول در شکل سیاسی و با هدف تداوم خیزش انقلابی صورت گرفت. البته اخیراً و پس از افزایش انفجاری نرخ ارز که منجر به مشکلات جدی در کسب و کار و گرانی سرسامآور اقلام و کالاها شد، اعتصاب بازاریان در اعتراض به این موضوع هم اتفاق افتاد. در تاریخ ۱۸ و ۱۹ مهرماه هم کارگران پروژهای شاغل در عسلویه هم یک اعتصاب و اعتراض ضدحکومتی را سازمان دادند که با سرکوب بسیار شدید روبرو شد. هدف از ذکر این مثال این است که با توجه به اوضاع و احوال سیاسی در دل جامعه و خواست تمامی کارگران نیز برای پیروزی انقلاب، هر آن ممکن است که شرایط سیاسی طوری رقم بخورد که کارگران در صنایع بزرگ نیز با هدف پیوستن به جنبش انقلابی وارد اعتصاب شوند.
اما در شرایط معمول و با توجه به عدم برخورداری کارگران از تشکلهای مستقل که امکان سازماندهی اعتراضات آنها را مهیا سازد، قدرمسلم اعتراضات کارگران حولِ خواستهها و مطالبات انباشتهشدهی آنها شکل خواهد گرفت و گسترش خواهد یافت. تا همینجا از شروع اعتراضات سراسری هم، ما شاهد گسترش اعتراضات کارگری بودهایم. در ماههای اخیر اعتراضات و اعتصاباتی در میان بخشهای مختلف کارگران صنعت نفت، کارگران ذوبآهن و چندین کارخانه بزرگ و کوچک در صنعت خودروسازی رخ داده است.
از اینرو به احتمال زیاد اعتصابات و اعتراضات کارگران در صنایع مختلف، حولِ خواستهای مشخص آنها اتفاق خواهد افتاد. البته تفاوت دُورِ آتی اعتراضات کارگران در این است که لاینحل بودن و عدم تحقق خواستههای آنها، به آگاهی عمومی در میان طبقهی کارگر تبدیل شده است و طبقهی کارگر و مزدبگیر ایران میدانند که برای تحقق هر درجه از مطالباتشان باید به مصاف حاکمیت رفته و تغییراتی بنیادین در مناسبات حاکمیتی رقم بزنند.
در هر حال جنب و جوش در میان تمامی گروههای مزدبگیر، از معلمان و کارکنان گرفته تا کارگران صنایع بزرگ و کوچک شدت یافته است.
تنها چیزی که منجر شده که تاکنون اعتراضات آنان در ابعاد وسیع و هماهنگ شکل نگیرد، عدم سازمانیافتگی و عدم وجود تشکلهای مستقل است.
این ضعف بزرگ دیرینه در میان طبقهی کارگر ایران منجر به یک پدیدهی مفید نیز شده است و آن اینکه، اعتراضات آنها حولِ مطالباتشان و به شکل عمل مستقیم اعتراضی صورت میگیرد.
دیگر خبری از مذاکره با دولت و کارفرما به میان نمیآید و مستقیماً دست به تجمع و اعتصاب میزنند. یک بهرهی مثبت دیگر از این ضعفِ عدم وجود تشکلهای مستقل، استفادهی بهینه از فضای مجازی و گروههایی در شبکههای اجتماعی است که منجر به شکلگیری گفتمان و هماهنگیهایی در ابعادی وسیع در میان مزدبگیران شده است.
در نهایت اینکه با پیشروی جنبش انقلابی و هرچه قطعیتر شدن برگشتناپذیری روند انقلاب، اعتراضات کارگران چه بر سر مطالبات و چه بر بستر اوضاع سیاسی، روند سریعتری به خود خواهد گرفت و جامعه را به لحظه تعیین تکلیف نهایی نزدیکتر خواهد کرد.
۳- شما دراین مقاله به “انتظار بالای” جامعه از کارگران و به “ثقل” بالای اعتصابات کارگری در جامعه ایران اشاره کردهاید. فکر میکنید با ورود تمام قد طبقه کارگر در صف اول این خیزش مردمیْ این طبقه چگونه میتواند مُهر خود را چه بر این خیزش مردمی و چه در ساختن جامعه ای آینده ایران بزند؟
فواد کیخسروی: اشاره من به “انتظار بالایِ” جامعه از کارگران صرفاً یک تحلیل نیست. کافی است در طول سه ماه گذشته نگاهی دقیق به نظرات مردم در فضای مجازی یا رسانهها انداخته باشید و یا پای صحبت مردم معترض نشسته باشید.
بیشترین انتظاری که از طرف جامعه فریاد زده شده، این است که پس کارگران چه زمانی دست به اعتصاب میزنند. این انتظار دو دلیل عمده دارد. یک اینکه مردم با توجه به تجربهی انقلاب ۵۷ و اعتصاب کارگران خصوصاً اعتصاب کارگران نفت که ضربهی مهلکی به حکومت پهلوی زد، میدانند که طبقهی کارگر هم این توانایی را در سازمان دادن اعتصابات میتواند داشته باشد و هم اینکه چه بحران جدی و کارایی علیه حکومت میتواند ایجاد کند.
دلیل دوم هم این است که در چند سال گذشته کارگران، معلمان، بازنشستگان و در یک کلام طبقه مزدبگیر جامعه بودهاند که همیشه در صحنهی اعتراضات حضور داشتهاند. توانایی و کثرت جمعیتی این بخش از جامعه بر کسی پوشیده نیست. همه بر این واقف هستند که طبقه کارگر (با تعریف کلی از آن که همهی مزدبگیران را شامل میشود) اصلیترین نیرو برای تغییر و تحولات اجتماعی هستند. هم بلحاظ کمّی یک نیروی مادی بسیار بزرگ هستند و هم بلحاظ کیفی و جایگاهشان در مناسبات تولیدی، اعتراض و حضور سازمانیافتهشان در انقلاب، نقشی زیروروکننده خواهد داشت.
برای مادیت یافتن این نقشآفرینی، باید سوژگی و فاعلیتِ طبقهی کارگر تامین گردد.
پس از آن است که اعتصابات گستردهی کارگری میتواند شکل بگیرد و به ثقلِ اصلی اعتراضات در جامعهی ایران تبدیل شود.
درباره اینکه طبقهی کارگر چگونه میتواند با ورود تمام قد خود در صف اول این خیزش مردمی مُهر خود را بر جنبش و در ساختن جامعه در آیندهی ایران بزند در پاسخ به سوالات قبلی به تشریح گفتهام. اما اینجا لازم است نکاتی را دربارهی چگونگی و ساز و کار آن مطرح کنم.
همانطور که پیشتر هم عنوان کردهام کارگران در ساختن جامعهی آزاد و برابر در فردای ایران تنها نیستند. قدرمسلم، دیگر بخشهای مزدبگیر و جنبشهای عمیقاً رادیکال با افق و مطالباتی انسانی همراه و همسو با کارگران خواهند بود.
روند همگرائی و نزدیکی فعالین و دستاندرکاران جنبشهای اعتراضی و مطالباتی در جامعهی ما در سالهای اخیر شکل جدید و پویایی به خود گرفته است.
ما شاهد بودهایم که فعالین این جنبشها با اعلام خواستها و پلتفرمهای مشترک سعی در اتحاد عمل جدیتری داشتهاند.
آنچه مسلم است این است که در طول چهار دههی گذشته تا به امروز یک پلاریزاسیونِ عمده در جامعه شکل گرفته است. تعرض حکومت به جامعه که با هدف غارت و چپاول تمامی ثروتهای کشور و سرمایههای اجتماعی صورت گرفته است، منجر به تشدید انقیاد و سرکوب و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی از تمامی اهالی کشور شده است. در چنین شرایطی است که جنبشهای اجتماعی نه در مقام مقاومت بلکه در قامت مطالبهگری به مصاف حاکمیت رفتهاند و در این مسیر خود را در کنار هم یافتهاند.
این روند همگرائی و تلاش برای اشتراک در مبارزه در حال عروج است و واقعیت این است که طبقه کارگر بدلیل برخورداری از بنیادیترین تضادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با مناسبات حاکمیتی موجود، لاجرم عمیقترین تحولات را نیز دنبال خواهد کرد.
بهمین خاطر است که تامین هژمونی سیاسی جنبش کارگری بر جنبش انقلابی و جنبشهای مطالبهگر میتواند به زیرورو کردن کل مناسبات موجود در جامعه بیانجامد و از این طریق، حاکمیت به دست خود مردم و در یک ساز و کار شورائی امکان تحقق بیابد.
با توجه به این موضوعات است که برای اینکه طبقهی کارگر بتواند به طور کامل مُهر خود را بر جامعهی نوینِ پس از انقلاب بزند، بایست هژمونی سیاسی خود را بر روند مبارزات اجتماعی جاری و جنبشهای موجودِ همسو تامین نماید.
پایان
مقاله واشنگتن پست را اینجا ببینید
https://www.washingtonpost.com/world/2022/12/21/iran-protests-strike-labor/